سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای باران
وبلاگ ویژه ی بازتاب سفر مقام معظم رهبری به شهر مقدس قم

دل نوشته ها | گزارش | به استقبال رهبر | صدای پای باران
پنج شنبه 89/8/6 | 4:6 ع

تحلیل مشی و سخنان حکیمانه خامنه‌ای عزیز در سفر تاریخی قم نیاز به مدت‌های مدید تأمل و تدبر دارد و امت اسلام و نظام سالیان متمادی از مشرب این سخنان مهم و این حرکت حکمت‌آمیز بهره خواهد برد همان گونه که هنوز از کلام خمینی کبیر بهره‌مندیم.

رهبری در یکی از سخنرانی‌های مهم قم در جمع بسیجیان از واژه "اصحاب فتنه" استفاده کردند. به نظر من این واژه‌گزینی یا واژه‌سازی رهبری کاری بسیار ظریف و حکیمانه بود.

وقتی می‌گوییم "سران فتنه" معنی‌اش این است که این افراد بی‌آبرو رأس فتنه هستند؛ در حالی که اصحاب فتنه به معنی این است که این عناصر خود رأس فتنه نیستند زیرا فتنه را شیطان بزرگ یعنی امریکا ایجاد می‌کند. البته شیطان تلاش می‌کند خود را در پس این چهره‌ها مخفی کند تا در موقع لازم بتواند سنگر عوض کند یا این عناصر را وجه‌المصالحه قرار دهد و در عین حال هزینه همه فسادها را به گردن عناصر داخلی بیندازد.

در حقیقت در پس این واژه‌گزینی ظریف حکمتی عمیق خوابیده است:

1- این‌ها خود اگر چه در سطوح بالای فتنه هستند ولی سران فتنه در حقیقت دشمنان نظام هستند.

2- اصحاب فتنه خود بازی‌خورده‌اند و نسبت به موقعیت خود با دشمن، متضرر شده‌اند.

3- سران فتنه راه بازگشت ندارند ولی اصحاب فتنه می‌توانند توبه کنند و بازگردند.

4- دوست نباید دشمن را اشتباه بگیرد. دشمن پنداشتن چند عنصر ورشکسته داخلی، باعث نادیده انگاشتن کانون اصلی فتنه در خارج کشور و نظام اسلامی است.

البته رهبری در سخنرانی دیگری در جمع دانشجویان قمی دلیل همراهی این اصحاب فتنه با سران فتنه (دشمنان) را نیز بیان کردند.

وبلاگ بزمانه 


دیدگاه های شما :
پنج شنبه 89/8/6 | 4:4 ع

بعد از استقبال تاریخی مردم قم از رهبر انقلاب، برخی سایت‌ها و افراد نزدیک به جریان فتنه، این شبهه را ایجاد کرده‌اند که این استقبال با سنت امیرالمومنین منافات دارد و برای این گفته خود، به تاریخ مراجعه کرده و عبارات امام علی را به مردم انبار شاهد گرفته‌اند تا به نوعی ناراحتی خود را از استقبال مردم قم نشان بدهند.

به این شبهه، شخصیت‌های بزرگواری پاسخ داده‌اند و من حرف جدیدی ندارم. به عنوان مثال آیت الله نوری همدانی برای رد این ادعا، به استقبال مردم مدینه از پیامبر اکرم و یا استقبال مردم نیشابور از امام رضا (ع) اشاره کرده‌اند که می‌توانید از اینجا بخوانید.

اخیرا فرزند یکی از روحانیون نزدیک به جبهه اصلاحات، یادداشتی در وبلاگش نوشته و مثلا به سخنان آیت الله نوری همدانی ایراد‌هایی گرفته که حقیقتا از یک فرد مدعی دارای  سواد و اطلاعات حوزوی و فرزند یک آیت الله العظمی (!) بعید است.

این آقا در وبلاگش نوشته:«…هر دو حکایت با داستان انبار تفاوت ماهوی دارند. استقبال انبار از حاکم است، استقبال در مدینه از نبی و در نیشابور از امام! پیامبر خدا هنگام ورود به مدینه حاکم نیست! نبی است. پیامبر خدا است. اگر مردم به استقبال او می‌روند به طمع پول یا از ترس قدرتش نیست! امام رضا هم حاکم نیست. امام است. استقبال از امام یعنی استقبال از بهشت. یعنی رفتن به سمت خدا. اما امام رضا اگر حاکم بشود دیگر اجازه استقبال نخواهد داد. زیرا استقبال از حاکم یا از روی طمع است و یا از روی ترس! همان دلایلی که امام علی وظیفه خود می دانست مردم را برای مقابله با آنها تربیت کند!»

هرچند خواندن همین چند خط، اوج منطق این آقا را نشان می‌دهد، اما چند نکته‌ای را به فرمایشات ایشان اضافه می‌کنم:

اول اینکه وی در منطقی جالب و جدید (!) استقبال‌ صدر اسلام را به انواع مختلف تقسیم کرده‌ و ادعا کرده است که استقبال از حاکم با پیامبر و یا با امام فرق دارد!

دوم اینکه وی براساس همین منطق در اظهار نظری قابل تامل و جالب، به طور ضمنی ادعا کرده است که اگر مردم به استقبال «پیامبر حاکم و یا امام رضای حاکم» بروند، حتما به خاطر ترس و یا به طمع پول است!

حال سوال اینجاست که چرا فقط همین دو احتمال را درباره استقبال از حاکم قائل باشیم؟ و چرا احتمال سومی وجود نداشته باشد؟ چه کسی ادعا کرده که استقبال از حاکم، یا از روی طمع است و یا از روی ترس؟ مثلا مردم ایران و یا همین مردم قم، به چه طمعی به استقبال رهبر انقلاب رفته‌اند؟ و یا به خاطر چه ترسی؟ آنهایی که به استقبال نرفتند چه مشکلی برایشان پیش آمد و آنهایی که رفتند چه پست و مقام و امتیازی نصیبشان شد؟! و چرا احتمال ندهیم که این استقبال از روی عشق و علاقه و محبت مردم به رهبری بوده و خواهد بود؟

همچنین دوست دارم از آدم‌هایی مثل ایشان که به «عدم استقبال از امام حاکم» اعتقاد دارند، بپرسم که اگر زمان ظهور امام زمان در قید حیات باشید و اگر از منتظران واقعی آن حضرت باشید، چگونه از ایشان استقبال می‌کنید؟! آیا با این منطق و با این استدلال، در محل اقامتتان خشک می‌شوید و به دنبال امام منتظر نمی‌روید و از او استقبال نمی‌کنید؟! یا اینکه باز هم بهانه می‌آورید که امام است و برای حکومت نیامده است؟!

البته جناب آیت‌الله زاده محترم، نه تنها به مردم که در حقیقت به علما و مراجع تقلید هم توهین کرده  و استقبال آنها را هم ناشی از ترس و طمع آنها دانسته است! مراجعی که عمر خود را صرف تحقیق و تدریس نهج البلاغه کرده‌اند. فراموش نکنیم که حضرات آیات مکارم و صافی و بسیاری دیگر از علمای بزرگوار از استقبال مردم قم از رهبر انقلاب قدردانی کرده‌اند.

نکته جالب اینجاست که این شبهه از طرف کسانی مطرح می‌شود که همیشه به شباهت‌سازی‌های تاریخی ایراد می‌گیرند و ادعا می‌کنند که مسائل سیاسی و حکومتی امروز کشور را نباید به تاریخ صدر اسلام گره بزنیم!

نکته جالبتر اینکه آدم‌ها و سایت‌هایی به استقبال مردم قم از رهبر انقلاب ایراد گرفته‌اند که خودشان را «خط امامی‌» می‌نامند. این آدم‌ها ادعا می‌کنند که «نزدیک‌ترین» افراد به امام و حافظ واقعی اندیشه‌های‌ امام هستند! اما عجیب اینجاست که مغزشان یاری نمی‌کند و استقبال تاریخی و میلیونی مردم ایران را در روز ?? فروردین سال ?? از امام خمینی به یاد نمی‌آورند!

یقینا سواد فقهی و اعتقاد دینی و مذهبی امام راحل، اگر از این مدعیان و شبهه‌افکنان خط امامی، بیشتر نباشد، کمتر از آنها نیست! امام بزرگوار ما، هم تاریخ را به خوبی می‌شناخت، هم خطبه‌های نهج‌البلاغه را خوانده بود و قطعا تعارفی هم با کسی نداشت. مگر اینکه او را به فراموشی سنت پیامبر و امیرالمومنین متهم کنیم!  ضمنا طبق منطق جالب آیت‌الله‌زاده‌ی محترم،  استقبال مردم از امام، استقبال از یک حاکم و یک رهبر بود نه یک شخص عادی!

البته ما دلیل ناراحتی، عصبانیت و بهانه‌های بنی‌اسرائیلی آقایان را خیلی خوب می‌دانیم. استقبال مردم قم از رهبری، آن هم بعد از فتنه‌ی سال گذشته، در حقیقت تیر خلاصی بود بر یک سال و نیم شایعه پراکنی و دروغگویی فتنه‌گران که«مردم و مراجع از رهبری و نظام فاصله گرفته‌اند!» این شایعه پراکنی در روزهای قبل از سفر رهبر انقلاب به قم به اوج خود رسید اما با استقبال تاریخی و ماندگار مردم قم برای همیشه به تاریخ پیوست. 

به هر حال این حضور تاریخی و این استقبال گرم و پرشور مردم، یک طوری باید زیر سوال برود. پس چه بهتر که بین «پیامبر و امام حاکم با پیامبر و امام غیرحاکم» فرقی قائل شویم!

و خدا را شکر که داستان گاو بنی‌اسرائیل را در قرآن خوانده‌ایم!

وبلاگ آهستان 


دیدگاه های شما :
پنج شنبه 89/8/6 | 4:2 ع


گزارشی از حاشیه‌های دیدار مسوولین استان قم با رهبر انقلاب
سیدمحمد میرصالحی
قرار بود دیدار مسئولین باشد ولی انگار با دیدار دست‌اندرکاران یکی شده بود و شده بود همان یک شبستان پر جمعیت. جوان زیاد توی جمع دیدم. فقط نمی‌دانستم باید خوشحال باشم که تاکید‌های رهبر بر روی جوان‌گرایی موثر افتاده یا ناراحت از این‌که ای‌کاش این‌ همه جوان انقلابی و مشتاق جزو مسئولین بودند؟! امید همیشه چیز خوبی‌ست.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
بازار شعر خوانی حسابی گرم بود. مجری اول، مجری دوم، مجری سوم. جالبش این است که هر مجری که پشت تریبون می‌آمد و شعر خودش را می‌خواند از یک شاعر هم دعوت می‌کرد که بیاید شعر بخواند. اما اکثر  شعرها توی یک نکته با هم مشترک بودند:
دیگر مرو، پیشمان بمان آقا جان/ ما تازه به روی ماهت عادت کردیم
چه خوب می‌شد.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
جایگاه ویژه حسابی پر شور و متلاطم بود. تا می‌خواست کمی آرام بگیرد مسئول جدیدی وارد می‌شد و از همان اول مجلس همه به احترامش بلند می‌شدند و تا آن مسئول جدید خوب جاگیر نمی‌شد سر جای‌شان نمی‌نشستند. مسئولین‌اند دیگر. مناسباتی دارند برای خودشان که لابد ما نمی‌فهمیم.
نزدیک شدن ورود آقا را از روی ساعت و کاغذ و روان‌نویسی که آوردند و روی میز آقا گذاشتند، می‌شد فهمید.
توی ذهنم بود که این‌بار دیگر بالاخره مسئولین استان هستند و به این راحتی‌ها نمی‌شود از جایشان بلند کرد. مجری می‌خواست شعاری را تمرین کند که موقع ورود آقا همه با هم بگویند که جمعیت به هوای آمدن آقا بلند شد و خیلی ها هجوم آوردند جلو.
مجری که آن همه شوق را دید، حسابی مستاصل شد. انگار تجربه همچین برنامه‌ای را نداشت. وقتی دید که دیگر نمی‌تواند کاری بکند پشت هم تذکر می‌داد: «لطف کنید حال مجلس را نگیرید! آقا بکش عقب! دل‌هاتون رو آماده کنید، خودتون رو این‌ور و آن ور نکنید!»
تذکرها به این‌جا ختم نشد و با توصیه‌های اخلاقی ادامه پیدا کرد: «آقا که آمدند منظم بنشینید! عکس‌ها را بالا نگیرید! به دوربین نگاه نکنید، تکبیر بی‌مورد نگید.»
ناخن‌هایم را نگاه کردم که بلند نباشد‍!
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
می‌دانستم که هیأت دولت صبح توی حرم جلسه داشتند و بعد از این دیدار هم با رهبر دیدار دارند اما نمی‌دانستم توی دیدار هم حاضر می‌شوند. داخل که شدند نگاه همه‌ خبرنگار‌ها و لنز همه دوربین‌ها رفت سمت آن‌ها. اما توی مردم فقط کمی هم‌همه شد. بعضی‌ها قد کشیدند که وزرا را ببینند. چقدر تفاوت است هر چه قدر هم که عزیز باشند. آخر مردم آمده بودند که کسی را ببینند که این عزت‌ها همه به اعتبار اوست.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
آقا که آمدند، اول استان‌دار رفتند پشت تریبون گزارش از بودجه‌ها و فعالیت‌ها و عملکرد‌ها و ارقام و اعتبارها گفت. لابد برای خبرنگارها.
زیاد چیزی از این آمار‌ها حالی‌ام نمی‌شود. اما توی این چند سالی ‌که ساکن قم هستم پیشرفت قم را محسوس می‌بینم. خدا قوت!
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
یکی این وسط کف دستش با خودکار چیزی نوشته بود و دستش را مثل پلاکارد گرفته بود به همه طرفی نشان می‌داد. من مانده بودم که این ملت ایران چه استعدادی دارند توی دور زدن تحریم‌ها. حتی اگر تحریم‌های یک مجری باشد.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
صلوات‌هایی که از گوشه کنار مجلس بلند می‌شد، نشان از خسته شدن جمعیت بود. استاندار که گفتند انگار این مردم مشتاق شنیدن صدای شما هستند صلوات دیگری فرستادند. این یکی اما از جنس تشکر بود. این خوشحالی زیاد طول نکشید که آقای رحیمی به عنوان سخن‌گوی هیأت دولت آمد پشت تریبون و شروع کرد به خواندن مصوبات جلسه‌ای که داشتند.
حرف‌های رحیمی پر بود از خبر‌های خوش که بعد از خواندن هر بندش مردم مثل قطع‌نامه‌ی راهپیما‌یی‌ها صلواتی به تایید یا تشکر می‌فرستاند.
رحیمی که اشتیاق جمعیت را برای شنیدن حرف‌های رهبر دید فقط چند تکه‌ای از آن 20-30 برگه‌ گزارش مصوبات را که توی دستش بود، خواند و وقتی صلوات مردم رنگ و بوی اعتراض گرفت، پایین آمد.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
« خیلی خوشحالیم که با خدمت‌گزاران با اخلاص ملت  ایران و شهر قم دیداری صمیمی داریم.»
اما از حال جمعیت معلوم بود که بیشتر این مسئولین و مردم شهر هستند که از دیدار خوشحالند.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
آقا از آبادانی قم در این چند سال اخیر می‌گفتند و امید به جبران عقب ماندگی متراکم در قم که یکی از توی جمعیت خیلی کشیده فریاد زد: «الله اکبر»
مردم بعد از چند لحظه تازه فهمیدند که منظور بنده‌ خدا همان تکبیر بود.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif«خدمت به قم، خدمت به آبروی جمهوری اسلامی است. یکی از برنامه‌های دشمن تضعیف رمز‌ها و نمادهای انقلاب بوده و هست. برنامه‌ریزی کردند که همان‌طور که قم مرکز انقلاب هست، تبدیلش کنند به آنتی‌تز انقلاب.»
اما با یک سفر همه بر آب شد.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
از صنعت فرش‌بافی رو به فراموشی تا کمبود مراکز درمانی بانوان. هیچ چیز از نگاه آقا پنهان نمانده بود. اگر با بازاری‌های قم هم‌صحبت شده باشی می‌فهمی که صنعت فرش رو به فراموشی و تعطیلی راسته‌ فرش دستی قم یعنی چه؟ اگر توی قم زندگی کرده باشی می‌فهمی که کمبود مراکز درمانی بانوان چقدر مشکل‌ساز است؟
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
«خیلی وقت‌ها کسی مراجعه می‌کند به دفتر ما، می‌گوییم نمی‌شود، مشکلات قانونی دارد! می‌گویند همین قدر که به مساله‌ من توجه کردید راضی‌ام. ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست»
برخورد مسولان با مردم هم نکته‌ای بود که آقا روی آن خیلی تاکید داشتند.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif
پایان روز نهم بود و آخرین دیداری توی شهر قم. شاید به خاطر همین بود که بعد از دعای آقا برای مسئولین مردم و بلند شدن‌شان جمعیت این‌ همه بی‌قراری کرد. انگار کسی راضی نبود که خورشید پشت پرده برود.

دیدگاه های شما :
چهارشنبه 89/8/5 | 5:49 ع


گزارشی از حاشیه دیدار رهبر با جوانان و دانشجویان استان قم
محمد تقی خرسندی
ساعت 8 صبح است و بر خلاف تمام دیدارهای قبلی، خیابان‌های اطراف حرم خلوت. از جوان‌های قم بعید است این خلوت بودن مراسم. قبل از این که بخواهم به تحلیل متوسل شوم، دوستی می‌گوید: «صبح که ساعت چهار و نیم برای نماز آمده بودم حرم، از پل آهنچی تا پل حجتیه صف بود و همین‌طور هم داشتن می‌اومدن.» پس صف یک کیلومتری، ساعت‌ها پیش تمام شده و احتمالا الآن سالن پر است. از جوان‌های امروز بعید است این‌قدر زود از خواب بیدار شدن.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
وقتی می‌رسیم، همه پشت به سن نشسته‌اند و رو به حرم حضرت معصومه(س)، زیارت‌نامه می‌خوانند. حدسم درست بود. سالن پر شده و کسی را راه نمی‌دهند. جمعیت هم آرام نشسته و زیارت می‌خواند؛ به جز قسمتی از جلوی سالن که توی همه این برنامه‌ها، مردم همیشه در آرزوی نشستن در آنجا هجوم آورده‌اند و اگر هم موفق به رسیدن شده باشند، مجبور شده‌اند به ایستادن تا شروع مراسم، و بلکه تا پایان مراسم.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
توی این چند برنامه، هرکسی سعی کرده به نوعی ابتکار از خودش نشان دهد. روز اول که دانشجوها روی لباس سفیدشان عکس رهبر را زده بودند و پشتش زده بودند: «دانشجویان قم؛ طلیعه‌داران بصیرت، فدائیان ولایت» و حالا خانم‌ها همین شعار را که روی پرچم‌های کوچک سفید چاپ شده تکان می‌دهند. موج سفیدی توی سیاهی چادرها.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
بعضی‌ها در کف دست شعاری نوشته‌اند. یک‌عده هم روی هر دو دست. بعضی‌ هم استعداد بیشتری به خرج داده‌اند و روی دست 2نفر شعاری را نوشته‌اند و باید دست‌شان را با هم بالا بگیرند تا شعار دیده شود. این شیوه جدید مد شده؛ هم ساده است و از دست هر کسی برمی‌آید (مگر این که دست نداشته باشد.). هم مشکلاتش برای ورود به سالن کمتر است. انواع و اقسام شعار هم رویش نوشته شده:
نحن عمار
جانم – فدات
لبیک – یا خامنه‌ای
خدای خورشید – نگه دار ماه را
شهادت – آرزومه
صل علی محمد – نایب مهدی آمد
پیش‌مرگتم – آقاجون
سرِ ما و قدم شما - آقاجان
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
بعضی‌ها شعارشان را روی نوار باریکی از کاغذ نوشته‌اند:
«اینجا کوفه نیست تا علی تنها بماند.»
«دیروز اگر عزیز مصر یوسف بود. امروز عزیز دل ما خامنه‌ای ست»
«اماما! از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن»
«ما همه عمار توایم خامنه‌ای»
«برای رفع صهیون. آماده جهادیم.»
«تا آخرین قطره خون با شما خواهیم ماند»
«نسل علی اکبریم. فداییان رهبریم.»
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
پرده پشت سن تکان می‌خورد. دیگر همه حرفه‌ای شده‌اند. بلند می‌شوند، هجوم می‌آورند به سمت جلوی سالن و شعار می‌دهند. مداحی به هم می‌خورد. اما خبری از ورود رهبر نیست. فقط یک نفر می‌آید و کنار صندلی رهبر، خودکار و کاغذ می‌گذارد. تازه مداح توانسته دوباره مردم را بنشاند که باز پرده تکانی می‌خورد و جمعیت بلند می‌شود و به سمت جلوی سالن هجوم می‌آورد و مداحی به هم می‌خورد و... و همان نفر قبلی می‌آید بلندگوها را چک می‌کنند.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
یک نفر شاخه گل سرخی توی دستش گرفته و کاغذنوشته‌ای: «اماما! جانم فدایت»
سه نفر هم کنار هم کاغذهایی را بلند کرده‌اند: «رهبرا- جانم- فدایت»
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
شعارها تبدیل می‌شود به «صل علی محمد. نایب مهدی آمد» و این یعنی رهبر آمده. یعنی همه روی پا ایستاده‌اند. یعنی خیلی‌ها هجوم آورده‌اند به سمت جلوی سالن. یعنی نصفه انتهایی سالن خالی شده. یعنی خیلی‌ها دارند اشک می‌ریزند. یعنی خیلی‌ها دارند دست تکان می‌دهند. یعنی خیلی‌ها به آرزویشان رسیده‌اند.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
این‌ها دیشب را نخوابیده‌اند و توی صف ایستاده‌اند و نماز صبحشان را در حرم خوانده‌اند و از همان موقع شعار داده‌اند و چندساعتی است که حتی به زور نشسته‌اند، فکرش را هم نمی‌کردم بتوانند چنین شور با شعوری به‌پا کنند. هرچه شور و هیجان در این یک هفته دیده‌اید را با هم جمع... نه نه، در هم ضرب کنید تا بفهمید شور این جوانان قمی را.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
شعارها داغ‌تر و داغ‌تر و داغ‌تر می‌شود: «ما اهل کوفه نیستیم. علی تنها بماند» و بعد هم این یکی: «مرگ بر ضد ولایت فقیه».
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
پس از تلاوت قرآن و خیرمقدم به رهبر، دانشجوها شروع می‌کنند به صحبت. همهمه جوان‌ها تمام نشده و هیچ‌کس چیزی نمی‌شنود. اما رهبر به دقت گوش می‌دهد و یادداشت برمی‌دارد.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
هر کس که حرفش تمام می‌شود، جمعیت صلوات بلندی می‌فرستد. صلوات همه که تمام می‌شود، صدای عده کمتری می‌آید: «و عجل فرجهم» و در انتها هم صدای گروهی از خانم‌ها: «و ایِّد امامنا الخامنه‌ای» صدا از گوشه‌ای از سالن است که پرچم‌های سفید دانشجویان را در دست گرفته‌اند، اما با هر صلوات، گستره‌اش بیشتر می‌شود.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
کلی صحبت می‌کند از جنبش دانشجویی و توجه به فعالین فرهنگی و دانشگاه اسلامی و... انگار کسی حواسش نیست. اما تا می‌گوید منتظر محاکمه سران فتنه هستیم، جمعیت یک‌صدا تکبیر می‌گوید. انگار همه حواس‌شان هست.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
تازه رسیده‌ایم به چهارمین نفر. مجری معرفی‌اش می‌کند، اما صدای اعتراض جمعیت بلند می‌شود.
صحبتش تمام می‌شود. مجری نفر پنجم را معرفی می‌کند که باز هم صدای جمعیت بلند می‌شود. اما این‌بار علتش اعتراض جمعیت نیست. نفر چهارم رفته بالای سن، کنار رهبر و همه از فرط خوشحالی فریاد می‌کشند. انگار خودشان را کنار رهبر دیده‌اند.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
نوبت به سید حمیدرضا برقعی می‌رسد، شاعر معروف. بعد از صحبت‌هایش، شعری در مورد حضرت علی(ع) می‌خواند.
مولای ما نمونه دیگر نداشته است/ اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می‌کنم/ این خانه بی‌دلیل ترک برنداشته است
...
این شعر استعاره ندارد برای او/ تقصیر من که نیست، برابر نداشته است
لبخند رهبر بازتر می‌شود. برقعی هم می‌رود بالا پیش رهبر. و دوباره صدای شادی جوان‌های قمی.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
دختر شهید جاویدالاثر است. حرف‌هایش که تمام می‌شود، شعری را به پدرش تقدیم می‌کند.
خورشید وقار و شرم باید باشم/ از شعله عشق، گرم باید باشم
تو افسر جنگ سخت بودی پدرم/ من افسر جنگ نرم باید باشم
چه حالی می‌کنند جوان‌های ایرانی با این عنوانی که رهبرشان به‌شان داده: «افسر جنگ نرم». این‌بار جمعیت فقط صلوات نمی‌فرستد، شعارها شروع می‌شود. و دختر جوان می‌رود بالای سن، زانو می‌زند و عبای رهبرش را می‌بوسد.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
عازم مسابقات آسیایی گوانگ‌جو است. به نمایندگی از ورزشکاران صحبت می‌کند و از ورزش. اول از همه موضوع «ورزشگاه شهید حیدریان» را مطرح می‌کند که مدت‌هاست به دلیل اختلافات سازمان‌ها به حالت تعطیل درآمده. او هم در پایان صحبت‌هایش می‌رود روی سن. همه نگاه‌ها می‌رود روی سن و برای همین هم، همه می‌توانند حرف رهبر را لب‌خوانی کنند: «مشکل ورزشگاه حیدریان حل شد.»
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
تحمل جمعیت تمام شده. حرف دل‌شان را به رهبر می‌زنند: «ای رهبر آزاده، آماده‌ایم آماده». مخاطب شعار بعدی‌شان، مجری است: «این همه لشگر آمده، به عشق رهبر آمده» و مجری که می‌فهمد این همه لشگر به چه عشقی آمده، می‌گوید که آخرین نفر قرار است سخنرانی کند. اما جمعیت کوتاه نمی‌آید: «وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد» مجری حرفش را تکمیل می‌کند: «چند نفر را از لیست سخنرانی حذف کردیم»
بیچاره حذف‌شده‌ها. چه حسی دارند. مدت‌ها خودشان را برای این چنددقیقه آماده کرده بودند.
http://farsi.khamenei.ir/image/home/rect-1-n.gif 
آخرین نفر، آخرین حرف‌هایش را «خطاب به حضرت بقیه‌الله(عج) در حضور نایب برحقش» می‌گوید: «ای سید و مولای ما! شرمنده‌ایم از روی شما. باور کنید که ما اهل کوفه نیستیم. ما حرّ کربلایی مرامیم...»
صحبتش تمام می‌شود و جمعیت یک‌صدا فریاد می‌زند:
«خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست.»
«نسل علی‌اکبریم. فداییان رهبریم»
«ای رهبر آزاده. آماده‌ایم آماده»

دیدگاه های شما :
چهارشنبه 89/8/5 | 5:47 ع

امروز خدا خواست و آخرین روز رسمی سفر رهبری به قم را به عنوان خبرنگار رفتیم دیدار مسئولان استان قم.

قبل از این‌که آقا بیاید، داشتم پیش خودم دو دوتا چهارتا می‌کردم که ما نیم ساعت است نشسته‌ایم و خسته شده‌ایم و آه و فریادمان بلند شده است.

حالا این جوان ?? ساله نزدیک به ? روز است بدون کم‌ترین استراحتی هر روز را حداقل یک دیدار عمومی داشته است و ظهرها و عصرها هم -بی‌وقفه- میزبان علما و اساتید بوده و یا حداقل یک دیدار خصوصی داشته است.

از همه حرف‌ها که بگذریم، خودمانی بپرسم. خسته نمی‌شوید آقا؟

============

اعتراف امروز: این جوان‌های روغن نباتی هم احتمالا به همان درد جنگ نرم می‌خورند. ما را چه به سختی. روغن کرمانشاهی که نخورده‌ایم. والا!

وبلاگ اعترافات هر روزه من 


دیدگاه های شما :
<      1   2   3   4   5   >>   >