سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای باران
وبلاگ ویژه ی بازتاب سفر مقام معظم رهبری به شهر مقدس قم

دل نوشته ها | گزارش | به استقبال رهبر | صدای پای باران
سه شنبه 89/8/4 | 6:17 ع

یکشنبه 25/مهر/89(از صبح تا بعدازظهر):

روی دیوارها پوسترها و بنر های یه چهره ی دلربا خودنمایی میکنه.

بعضی از دخترا یه عکس کوچیک زدن روی قلبشون. تعدادشون زیاده..

3،4 نفر از پسرا هم لباس سفیدرنگی پوشیدن که جلوش عکس یه آقا ست که داره لبخند میزنه با یه نوشته*.

پشت لباس هم یه چیزی نوشته شده.**

یکی از پسرا تیپ ساده ای داره؛ شلوار کتان با کفشی قهوه ای.با موهایی آراسته و کوتاه و ته ریش.

دوتای دیگه با شلوار لی و کفش مارک دار. و موهایی با مدل فشن روز.یکی شون ریش نداره و دیگری یه ذره کوچولو زیر لبش!

وقتی راه میرن همه نگاشون میکنن! آخه با این پیراهنا خیلی جذاب شدن!

فضای دانشگاه صمیمی و شاداب شده.

 

دوشنبه 26/مهر/89(ساعت 14:00):

پسرای دانشجو با جاروهایی که از بچه های شهرداری قرض گرفتن دارن خیابون رو تمیز می کنن..

دخترا، که اونا هم دانشجو هستن با پوسترهایی که عکس آقایی خوش تیپ و دوست داشتنی رو دربرداره توی دستاشون شعر می خونن و خیابون رو گلبارون می کنن..

تعدادی مادر هم هستن که عکس پسرای جوون شون که در راه اهداف و آرزوهای همین "آقا" کشته شدن رو در دست دارن.. و همراه دانشجوها حرکت می کنن..

همه ی آدما که پیاده یا با ماشین از این خیابون عبور می کنن، با تلفن های همراه عکس و فیلم می گیرن از این جمعیت. شوق و نشاط از چشماشون می باره..

صحنه های زیبایی دیده میشه اینجا، در خیابان 19دی(باجک)

 

 دوشنبه26/مهر/89(ساعت 00:00):

یه خیابون دیگه هست که همیشه پر حادثه ست! در زمینه های مختلف اتفاقات زیادی به خودش دیده.

امشب یکی از اون شبا ست.

پشت شیشه ی 90% مغازه ها و فروشگاه ها عکس یه آقا چسبونده شده. عکسایی با مدل های متفاوت.

به عکسا که نگاه میکنی، قند توی دلت آب میشه.یه حس خاصی داره این چهره. قلبا شادت میکنه..

خیابون علی رغم اینکه نزدیکه صبحه، شلوغه. ماشینا با سروصدا و بازم یه سری عکس به شیشه هاشون عبور میکنن.

پسرای جوون با پوسترهای خوشگل و چسب به دست، کنار خیابون ایستادن که اگر ماشینی عکس نداره، بهش حال بدن!

دخترا که اونا هم جوون هستن، توی دستاشون یه پرچم هایی دارن که سفید رنگه و یه عکس روش چاپ شده با یه نوشته ی دوقسمتی***. توی پیاده رو راه میرن و با خوشحالی از احساسات شون حرف میزنن..

یه چیز دیگه هم هست که حال خاصی به خیابون داده؛

توی قسمتی از پیاده رو یه ایستگاه خیلی قشنگ درست کردن که شربت میدن. و باز هم عکس هایی زیبا که مردم تهیه کردن..

امشب چه زیبا و فراموش نشدنی ست صفائیه.

 

 سه شنبه 27/مهر/89(ساعت 5:00):

دانشجوها دارن غوغا میکنن مقابل حرم در میدان آستانه.پسرا با لباس های یکسان و دخترا با پرچم های مشابه.

 

سه شنبه27/مهر/89(ساعت6:30):

خیابون باجک قیامته!

دختر، پسر، پیر، جوون، کوچولوها. همه اومدن. این وقت صبح چه خبره؟

میگن منتظر یه مهمون عزیزن..

 

 سه شنبه 27/مهر/89(ساعت 9:20):

مهمون از راه رسید!

از اینجا به بعد قابل وصف نیست..

باید تصاویرو دید..

 

 سه شنبه 27/مهر/89(ساعت 11:00):

این مهمون عزیز مسیری که در ده دقیقه طی میشه رو در یک ساعت ونیم طی میکنه!

چرا؟

خودتون برید ببینید چه خبر بود...!

  

*:علمدار ولایت    دانشجویان فدایت

**:طلایه داران بصیرت

     فدائیان ولایت

***:طلایه داران بصیرت

       فدائیان ولایت

 ----------------------

 خدایا، شکر و سپاس بی نهایت!

 

جای همه تون خالی بود..

وقتی آقا وارد شد، احساس کردم دارم رویا می بینم. واقعا جدی میگم.با اینکه دفعه اولم نبود که از نزدیک ملاقاتش می کردم. اما این دیدار عمومی انگار چیز دیگری ست..

اصلا حجم و جسم آقا رو نمی فهمیدم.. فقط حس کردم یه نور چشمگیر وارد شد، نشست، صحبت کرد و رفت.. به نرمی و لطافت نور ..

اگر تجربه کرده باشید، می فهمید چی میگم.

 

خدا! خیلی مرسی..

دم همه مون گرم!

سنگ تموم گذاشتیم!

به جای همه ی هموطنان آبروداری کردیم.

از قمی ها غیر از این هم انتظار نمی رفت.

وبلاگ کویریات من 


دیدگاه های شما :