سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صدای پای باران
وبلاگ ویژه ی بازتاب سفر مقام معظم رهبری به شهر مقدس قم

دل نوشته ها | گزارش | به استقبال رهبر | صدای پای باران
سه شنبه 89/7/27 | 2:24 ع


شما که قم نیستید شاید ندانید ونفهمید اینجا چه خبر است .ماشین  ها ، مغازه هایش آن قدر حرف ها برای گفتن دارد که آدم بغضش می گیرد که پس آقای اصلی کی می شود به قم بیایند تا شهر غیر قابل توصیف تر شود.

شما که نمی دانید امروز وقتی بچه هایی که حتی آدم فکرش را نمی کند دلشان برای دیدار با رهبری پر می زند ودعوا سر این است که چرا فلانی  برود ما نرویم یعنی چه!

شما که نمی دانید وقتی در دانشگاه تهران شعبه ی پردیس قمش که 2000 دانشجو کارشناسی ، ارشد ودکتری دارد بدون تبلیغ آن چنانی در حالی که خیلی ها نمی دانند ، 500 نفر ثبت نام میکنند برای دیدار دانشجویی با آقا یعنی چه.

اینجا قم است ، جایی که در انتظار آمدن دویار می سوزد یار دومی فردا یار اولی نمی دانیم کی؟


برگرفته از وبلاگ ژورنالیسم ....

دیدگاه های شما :
سه شنبه 89/7/27 | 2:20 ع


گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم / چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی


کویر قم لب تشنه از چشمه چشمان توست بیا
بیا که برای آمدنت جمکران هم ندبه خوان شده است
لمعه ای از جواهر نگاهت مرا کفایت می کند.


 سلام آقا جون


گفته بودم که خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمتون ولی انگار فقط باید تو خواب ببینمتون. یادش بخیر دو سه باری که اومدم بیت شما و عطر وجودتون رو در فضای بیت رهبری حس کردم تازه فهمیدم وقتی میگن دیدار عالم عبادته معناش چیه. آرامشی که از دیدار شما برام ایجاد میشد و حس معنوی که پیدا میکردم قابل وصف نیست.


هفته ی قبل قم بودم. میگفتند چهارشنبه 21 مهر مقام معظم رهبری تشریف میارند به شهر مقدس قم. خوشحال بودم که منم قم هستم و توفیق دیدار شما رو ـ هر چند از دور ـ پیدا میکنم. همین که تو فضایی نفس می کشیدم که شما هم نفس می کشید برام ارزش داشت. ولی انگار قسمت نبود ، شما نیومدید گفتند سفرتون به تاخیر افتاده. باید برمیگشتم به محل سکونتم ، چون تدریس داشتم نمیشد کلاسامو تعطیل کنم. قسمت نبود عطر حضور شما رو بچشم. الان من فرسنگ ها دورتر از قم هستم و شما در قم. خوشا بحال اونهایی که الان در جوار شما هستند و از انوار معنوی شما بهره می برند.


از آنجا که امروز روز ولادت جد بزرگوارتون آقا امام رضا علیه السلام هم هست ضمن تبریک این عید بزرگ ، چند بیتی در وصف امام هشتم تقدیم شما و شیعیانشون میکنم.


ای آستان قدس تو تنها پناه من


بر خاک باد پیش تو روی سیاه من


می آید از درون ضریحت شمیم عشق


پیچیده در فضای پر از سوز و آه من



 

برگرفته از وبلاگ  پیاده تا عرش


دیدگاه های شما :
سه شنبه 89/7/27 | 12:28 ع

 قم را تاریخی دیگر باید نوشت، قم امروز مغرورتر از همیشه مهمان نواز قدوم امام خود است، دیروز را یاور انقلاب بودیم، همراه سرداران نهضت خمینی کبیر (ره) در جبهه های حق علیه باطل جنگیدیم، دشمنان را بر خاک ذلت کشاندیم، چشمان بدخواهان را کور کردیم، منافقان را شناختیم، در آبادی ایران اسلامی کوشیدیم، فرهنگ ایران اسلامی را پاس داشتیم و امروز در سایه پرچم با عظمت ایران اسلامی راهی دیگر را پیش رو داریم".
" سفر یادگار امام (ره) و یادگار سالهای حماسه و ایثار به استان قم برای مردم این شهر مقدس پایان آرزوها و پایان لحظه شماریهاست. مردم همیشه در صحنه قم برای دفاع از اسلام و ایران دسته دسته در تعظیم به ندای رهبر عزیز انقلاب ، امام راحل (ره) سرود ایثار و شهادت می سرودند و امروز همچون گذشته زمزمه ایثار و شهادت را با ندای ای رهبر آزاده، آماده ایم آماده می سراییم و بار دیگر با رهبر خود عهد می بندیم تا پای جان حافظ ایران اسلامی باشیم. امروز بوی عطر گل محمدی ترنم بخش شهرها، خانه ها و دل های ما شده است".

امروز قشرهای مختلف مردم در جای جای شهر مقدس قم در شوق میزبانی از رهبرشان یکپارچه شور و شوق و شعف و شادمانی است و مردم با آذین بندی و نصب پارچه نوشته‌هایی که بیانگر احساسات پاک مردم خونگرم این دیار است به استقبال رهبر فرزانه انقلاب رفته اند. خبر مسرت بخش حضور رهبر معظم انقلاب پس از سالها انتظار در قم ، موجی از امید را در دلهای مشتاق مردم ایجاد کرده است .
مردم فهیم و آگاه قم روز 27 مهر ماه با استقبال جاودانه و پرشور خود از ولی امر مسلمین برگ زرین دیگری را در تاریخ پر افتخار ایران اسلامی به ثبت می رسانند.. مردم انقلابی و خداجوی استان قم قطعاً با استقبال بی‌نظیر از رهبر خود ، ضمن تجدید بیعت با ایشان ، جهانیان را مبهوت عظمت خود خواهند نمود .
در پایان این بیانیه آمده است:
آری سفر رهبر معظم انقلاب اسلامی به قم و حضور در بین اقشار مختلف مردم، علاوه بر خیر و برکات معنوی و آرامش روحی و روانی برای مردم قم ، سبب از بین رفتن نگاه‌های منفی به نظام مقدس جمهوری اسلامی و وفاداری به آرمانهای امام خواهد شد.روز 27 مهر ماه مردم ولایت مدار قم که در طول دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ، همواره با حضور در صحنه‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حماسه ساز بوده اند، این بار نیز در استقبال و میهمان نوازی از رهبر فرزانه خود، حماسه ساز خواهند بود.. و استقبالی شایسته ای از مقتدای خویش خواهند داشت.
اینجانب به همراه معاونین ؛ شهرداران و مدیران وپرسنل شهرداری قم با حضور در مراسم استقبال از ولی امر مسلمین ضمن تجدید بیعت با آرمانهای امام راحل (ره) ؛ آمادگی خود جهت خنثی نمودن توطئه های دشمنان و اجرای فرامین مقام معظم رهبری اعلام می نمائیم.

 

برگرفته از وبلاگ حیدر


دیدگاه های شما :
سه شنبه 89/7/27 | 11:27 ص

گفتند برای دیدار طلبه‏ها با رهبری
این‏بار بیاییم و اینترنتی ثبت‏نام کنیم


دو سه روز بیشتر فرصت نبود
مهلت تا 12 شب روز 24 مهرماه
دیشب اما زنگ زدند
که تا 6 صبح تمدید کردیم
صبح اطلاعات ثبت‏نام را برای ما ارسال کن!


ساعت 6:05 فرم را بستم
و بانک را گشودم
باور کردنی نبود...
9343 نفر ثبت نام کرده بودند!
بدون این‏که تبلیغاتی هم شده باشد
فقط چند پلاکارد در فیضیه و دارالشفاء
مگر فیضیه و دارالشفاء چقدر جا دارد؟!
شگفتی مطلب برایم این بود
که دسترسی طلبه‏ها تا این حد به اینترنت زیاد شده است
که وقتی یک فراخوان داده شود
در چند روز این تعداد
«می‏توانند»
به اینترنت متصل شوند و اعلام آمادگی کنند!


جالب این‏که دیشب آخرین بار که بانک را دیدم
حدود 6000 رکورد بود
معلوم می‏شود یک سوم افراد ثبت‏نامی
دیشب وقتی که برای نماز شب پا شدند مبادرت به ثبت‏نام نمودند
ثبت نام برای حضور در جلسه دیدار طلاب با رهبری
در شهر مقدس قم... چند روز دیگر!


اطلاعات این 9343 نفر را دادم تا قرعه‏کشی کنند
قرار است با قرعه‏کشی انتخاب شوند
فکر می‏کنید با توجه به مساحت فیضیه
اقبال انتخاب هر طلبه یک به چند باشد؟! :)


برگرفته از وبلاگ شاید سخن حق ...

دیدگاه های شما :
سه شنبه 89/7/27 | 1:58 ص

تعریف آقای بهجت رو شنیده بودم عکسشو دیده بودم. فیلمش رو هم اما از نزدیک هیچ وقت ندیده بودمش. پیش خودم فکر میکردم خوب ایشون هم مثل یه روحانی پیر باید باشه دیگه. تا اینکه ازدواج کردم و بعد از مدتی ساکن قم شدیم. از قضا منزل ما نزدیک مسجد ایشون بود. فقط یه خیابون فاصله داشت.
یادش به خیر نمازصبحمون رو پشت سر ایشون میخوندیم. و فقط اون موقع بود که تازه فهمیدم «آیت الله بهجت» که میگن یعنی چی؟
 نماز خوندن ایشون دیدن داشت واقعا! دیدن و شنیدن و حس کردن! به ایشون اقتدا کردن یه حال خاصی داشت. یادمه همش خجالت میکشیدم چون شنیده بودم ایشون چشم برزخی دارن. پیش خودم میگفتم:«حتما الان چهره ی واقعی منو دارن میبینن و ازم بدشون میاد.» اون وقت تو دلم به خدامی گفتم:« یا ستارالعیوب! خودت آبرومو حفظ کن. نذار آلودگی هام برا ایشون آشکار بشه!»
آقای بهجت تو نماز بدجوری گریه میکرد. بدجوری!... آدم شدیدا حس میکرد و میفهمید که ایشون به خاطر خدا داره گریه میکنه. دلش برا خداش تنگ شده. مثل یه عاشق در فراغ محبوبش. در عین حال نه با فریاد بلکه با تواضع بسیار، دلتنگیش رو ابراز میکرد. همچین دستای پیر و لرزونشو بالا میاورد و صورتشو پشت اونا پنهان میکرد ، سرشو پایین مینداخت و گریه میکرد که آدم میخواست از خجالت بمیره! اون که اینجور از خداش خجالت میکشید پس ما!!!!!
...
اولین باری که دیدمش سوم دبیرستان بودم. یادمه اون روز معلم پرورشی مون حسابی غافلگیرمون کرد. آخر ساعت اومد سرکلاس گقت که هرکس میاد بیاد پایین سوار اتوبوس بشه. ما رو بردند خیابون جمهوری ... تو یه کوچه بعد از یه در و یه حیاط بزرگ و گذشتن از یه صف طولانی وارد حسینیه شدیم. حسینیه پر بود از دانش آموزای دختر و پسر. یه طرف اونا یه طرف ما. یادمه پسرا  یه سرود دسته جمعی آماده کرده بودن. قبل از ورود ایشون چندین بار تمرین کردن. انقدر که ما هم همه حفظ شدیم.
یه لحظه همهمه شد. بعد بالا رو نگاه کردیم و... بله ...وارد شد.« وای خدای من! یعنی همونیه که عکسشو دیدم؟ همونیه که تو تلویزیون بارها و بارها دیدم؟ این خیلی فرق داره...»
آقا مثل خورشید میدرخشید...یه نور خاصی داشت. خیلی فرق میکرد...خیلی ...خیلی...درسته که عکس و فیلم ابزار رسانه ای هستن اما اونجا بود که فهمیدم همه چیز رو منتقل نمیکنن. یعنی نمیتونن که منتقل کنن. طرفیتشو ندارن...همین نور...همین معنویت...
 یه حال خاصی بود...
با راهنمایی مربیا اول یه صلوات فرستادیم و بعد شروع کردیم به خوندن اون سرود:

«مجنون حسنتیم همه لیلی... دوستت دارم به فاطمه خیلی ... دوستتدارم به فاطمه خیلی
پرمیکشد دلم به شیدایی...برگرد آن دوچشم زهرایی...برگرد آن دوچشم زهرایی
منم هوادارت مولا...دلم گرفتارت مولا...غلام دربارت مولا...غلام دربارت مولا
بیا بیا مولا مهدی...بیا بیا مولا مهدی...بیا بیا مولا مهدی...بیا بیا مولا مهدی
مولااااااااااااا...مولا...........مولااااااااااا...مولا..........مولااااااااااا...مولا...مولاااااااااااااا...بیا!»

از همون اول سرود چشمهام پراز اشک شده بود...یک لحظه هم چشم ازش برنمیداشتم. کم کم متوجه شدم آقا هم دارن آروم آروم اشک میریزن!
تعداد بچه ها زیاد بود...دریایی از آدم بودیم ولی...همه ...روی هم... مثل قطره ای تو دریای وجود آقا محو شدیم!
تو دلم هزار بار قربون صدقه ش رفتم.
 محبت از وجود نازنینش موج میزد...محبت
«محبت ...در دلم... چون آب جوشید...»
...
خدا مرحوم آیت الله بهجت رو غریق رحمت کنه. چقدر آقا رو دوست داشت.
آه...
تا صبح خوابم نمیبره... آخه فردا آقا میاد!... میاد قم... اینجا!
گل بارون میکنم مقدمتو
این عکس رو تابستون گرفتم. سفید رود. به مناسبت ورود آقا تقدیمش میکنم به شما!


 برگرفته از  وبلاگ گلدختر

دیدگاه های شما :
<   <<   16